شعرهای عاشقانه

 

 

تو راحس میکنم هردم

 

که با چشمان زیبایت مرا دیوانه ام کردی

 

من از شوق تماشایت

 

نگاه از تو نمیگیرم

 

تو زیباتر نگاهم میکنی اینبار

 

ولی...افسوس...این رویاست

 

تمام آنچه حس کردم،تمام آنچه میدیدم

 

تو با من مهربان بودی

 

واین رویا چه زیبا بود

 

ولی.... افسوس.... که رویا بود

 

 

 

هواتو کردم

 

منه حیرون توی این روزا هواتو کردم

 

دلم میخوادت میخوام بیام تو آسمون دورت بگردم

 

هوایی میشم همون روزا که میبینم هوامو داری

 

میخوام بدونم تاکی میخوای ببینی و به روم نیاری

 

♫♫♫

دلمو دست تو دادم من دلتنگ احساسی

نمی ذاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی

دلمو دست تو دارم دلمو آسمونی کن

همیشه مهربون بودی دوباره مهربونی کن

♫♫♫

 

چه روزا حالمو دیدی

چه شبایی که رسیدی

تو صدای دل تنهای منو شنیدی

تو که دردامو میدونی

تو که چشمامو میخونی

بده بازم به دل من یه نشونی

♫♫♫ دلمو دست تو دادم من دلتنگ احساسی

نمی ذاری که تنها شم تو رو من خیلی حساسی

دلمو دست تو دارم دلمو آسمونی کن

همیشه مهربون بودی دوباره مهربونی کن

 

 

هنوز وقتی ...

 

عزیز ِ دلم

هنوز وقتـے آسمان ِ دلمـــ ابریست

 

لمس ِسبك ِ دستان ِ مهربانت را روے ِ مو هایمــ حس مـےكنمـــ

 

...

 

تو هنوز با تمام ِ نبودنت

 

تنها پناهگاه ِ من از این آدمهایـے ...

 

 

 

تمام ترانه هایم ....

           

 

تمام ترانه هایم ترنم یاد توست

 

 و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست

 

ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم

 

و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم

 

ای مهربان پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود

 

 و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید

 

تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم

 

 

           

 

 

 

خدایا تو ببین ...

             

 

 

 

خدایا توببین چطورشکستم        چرا این آدما اینقده پستن

 

خدایا توببین چقدر غریبم             ببین چطور منو دادن فریبم

 

خدایا توببین چطور له هم کرد           همونی که منو عاشق ترم کرد

 

 خدایا توببین چه کرده با من    همونی که می گفت دوستت دارم من

 

خدایا توببین چه دردی داره            وقتی مردنتم فرقی نداره

 

خدایا توببین دستامو پس زد            به جای پرزدن واسم قفس زد

 

خدایا توببین چه بی کسم من         برای زندگی بی نفسم من

 

خدایا توببین دارم میمیرم         بزار بیام پیشت آروم بگیرم

 

خدایا من دیگه نفس ندارم         بزار بیام پیشت قفس ندارم

 

خدایا این ترانمم تموم شد        نیومداون کسی که آرزوم شد

 

 

 

 

برای آن عاشق ...

           

 

 

 

 براي ان عاشق بي دل مي نويسم كه حرمت اشكهايم را ندانست

 

براي ان مينويسم كه معناي انتظار را ندانست،

 

چه روزها و شبهايي كه به يادش سپري كردم

 

براي ان مينويسم كه روزي دلش مهربان بود

 

مي نويسم تا بداند دل شكستن هنر نيست

 

نه دگر نگاهم را برايش هديه ميكنم ، نه دگر دم از فاصله ها ميزنم

 

و نه با شعرهايم دلتنگي ها را فرياد مي زنم

 

مي نويسم شايد نامهرباني هايش را باور كند

 

           

 

 

اینجا مینویسم شاید ...

           

 

 

 

اینجا مینویسم شاید گذر زمان تو را هم یه روز برای خواندن این مطلب به اینجا بکشاند...

 

من همانم که با اینکه میدانستم تو نمیتوانی با من باشی ولی باز دوستت داشتم.

 

منی که میدانستم بیشتر از نصف حرفهایت راست نبود ولی به احترام دلم باور میکردم!

 

و ندانستی که آنهایی که نصف شب با آنها میحرفی و وقتی اس ام اس هایی من نمیآیند میگفتی

 

لابد حافظه پر شده است!!!!

 

همه رفتنی أند و فقط چند روزی تو را میخواهند.

 

من تمام اینها را میدانستم. ولی دوستت داشتم

 

           

 

میخوام روی حرفم ...

           

 

 

 

میخوام روی حرفم هنوز ایستاده باشم

 

بذا دوستت دارم رو هزار بار گفته باشم

 

 

بخوای تا قیامت می گم دوستت دارم رو

 

بهونه ای نمی خوام به دستت داده باشم

 

 

 

ما که گفتیم هزار بار تو یک بار هم نگفتی

 

ولی نزدیکه اون روز که به دامم بیفتی

 

           

 

 

خیلی سخته ....

           

عکس عاشقانه متحرک

 

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

 

 صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری

 

خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی

 

بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی

 

خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا

 

 می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا

 

خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه

 

 هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه

 

خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه

 

نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه

 

خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره

 

 بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره

 

خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه

 

 نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه

 

خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه

 

تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه

 

 خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن

 

بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن

 

 خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی

 

 وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی

 

خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی

 

از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟

 

خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی

 

اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی

 

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

 

بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه

 

 خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی

 

 کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی

 

خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه

 

چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه

 

 خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون

 

اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون

 

 خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن

 

  چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن

 

 خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت

 

اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت

 

 خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت

 

دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت

 

 خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه

 

  که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه

 

 خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی

 

 تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی

 

خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی

 

از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

 

خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره

 

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره

 

 

حلالم کن ....

 

حلالم کن

حلالم کن دارم میرم ...چقدراین لحظه دلگیره 

 

گناهی گردن مانیست ...همش تقصیر تقدیره

 

نگام کن لحظه ی رفتن ...چه تلخه این هم آغوشی

 

چه وحشتناکه دل کندن ...چقدر سخته فراموشی

 

پرازبغضم پرازگریه ...پرازتلخی وشیرینی

 

حلالم کن دارم میرم ...منوهرگز نمی بینی

 

حلالم کن اگه دستام ...به دستای توعادت کرد

 

آخه دنیای عاشق کش ...به ما دوتا خیانت کرد

 

کلاف آرزوهامو ...چراهیشکی نمی بافه

 

برای ما دوتا عاشق ...جدایی دورازانصافه

 

تمام سهم من از تو ...یه حلقه س که توو دستامه

 

تمام سهم تو ازمن ...یه عشق بی سرانجامه

 

تو بارونی ترین ابری ...من از پاییز لبریزم

 

چه معصومانه می باری ...چه مظلومانه می ریزم


نظرات شما عزیزان:

Aloneboy
ساعت15:11---26 آبان 1390
ما دراین میکده با همدمی یارخوشیم
دایم ازدیدن آن مه رخ عیارخوشیم
گاه چنگی زده برزلفش و چنگی بزنیم
گاه تارش بنوازیمو ازاین کار خوشیم
کام ما در گرو این تله جعد رواست
تا که هستیم دراین حلقه گرفتارخوشیم
هوشیاران همه زین پرده برونند که ما
مست ازباده و دیوانه وخمارخوشیم
زاهد خانقه از لذت می بی خبراست
او نداند که می آلوده چه بسیارخوشیم


ممنونم عزیزم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : جمعه 8 آذر 1392 | 22:26 | نویسنده : الما |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.